AFOL

ولی امشب انگار هیچوقت، هیچ اتفاق بدی توی زندگیم نیفتاده بود

اپیزود ۳۴ – به زبان آتش | پادکست فارسی چنل‌بی

نه انگار قرار نبود امشب من با این روایت ارام بگیرم. … ولی تو اون مدت هم انگار ی چیزی تو زندگیم سر جاش نبود و کم کسر بود..دوباره رفتم سر گوش کردن پادکست‌ها.. … خیلی جالب بود. تو حاشیه ی داستان …

عشق های قبل از تو سوتفاهم بود | آذر ۱۳۹۱

هیچ اتفاق خاصی نیفتاده ! وبخوام وقتی مامانم میاد تو اتاقم سریع صورتمو پاک کنم که نبینه … پ.ن ) دوشب بدی روگذروندی … امشب خوب بخواب ! پ.ن )این روزا خوبم … همه چی خوبه ! … مشکل من توی زندگیم این بود …

هیچوقت فکر نمیکردم تایپک بزنم بگم خیانت دیدم:)…خیانت …

هیچوقت فکر نمیکردم تایپک بزنم بگم خیانت دیدم:)…خیانت دیدم… 1051 بازدید | 62 پست. دارم میمیرم هیچکس رو جز شماها ندارم بیام درد و دل کنم تورو به فاطمه زهرا کمکم کنید ….امشب خیلی اتتتتتفاقی گوشی …

قصه زندگی من : پاییزی به نام بهار صفحه 2 | تبادل نظر نی نی …

08/11/2017 · اون شب کل خیابون ها رو با هم قدم زدیم و خیلی حرف زدیم و بعد از هم خداحافظی کردیم…از همون شب مسیر زندگی من به کلی عوض شد…هرروز صبح با صبج بخیرش بیدار میشدم و

[ هیچ ]

انگار که هیچ زمانی؟ غمگین نیست که هر مسیری، جاده‌ای، کوره راهی، آدم را یادِ رفته‌هایش بیندازد؟ دیروز نوشته‌ای خواندم از دولت آبادی که گفته بود: «مغزم درد می‌کند از حرف زدن، چقدر حرف زده‌ام …

Every thing | آذر ۱۳۹۹

توی خواب چال گونه اش خیلی قشنگ بود منم که غش میرم واسه چال گونه. تو خواب لپ شو سوراخ کردم دیگه فکر نکنم بیاد تو خوابم. خواب بدی نبود. [ شنبه بیست و نهم آذر ۱۳۹۹ ] [ 11:7 ] [ معمولی ] [ نظر بدهید ] هرچی …

STAR (season 1) | VKOOK – part 29 – Wattpad

قطره اشک دیگه ای روی صورتش چکید، کاش هیچوقت پا به این قصر نمیذاشتند، کاش هنوز توی خونه ی کوچکی گوشه ای از چین زندگی میکردن، کاش هنوز توی حیاط اون خونه بود و در انتظار اومدن همسرش به در خیره بود.

سها Soha | ستاره ی نایاب من…

فراموشش نمیکنم ولی میتونم باهاش کنار بیام. چیزی که هیچوقت براش تسکینی پیدا نمیکنم اینه که هیچی نگفت. هیچ توضیحی نداد و فقط گفت جایی تو زندگیم نداری. اگه نداشتم چرا زودتر نگفت؟

32هفته از زندگی من

توی مسیر برگشت وقتی ماشین در حال حرکت بود و من از پنجره بیرون رو نگاه میکردم ؛در کنار هزار چیز دیگر به این فکر کردم که اگر میخوام به همین منوال 6 ماه آینده را سپری کنم ؛خیلی سنگین ترم که همین …

خـــــــــــدا و دیگر هیچ

خـــــــــــدا و دیگر هیچ . . ! 19:32 ∫ دوشنبه سیزدهم بهمن ۱۳۹۹ ∫. از این لحظات ناامیدی شاید چن بار تو کله زندگیم بوده .. نمیتونم حکمته یه سری چیزارو بفهمم .. خیلی وقته منتظره تغییره چیزاییم که …

از تو میگویم. از ده (نه) یازده سال عاشقی

یه هفته ازش بی خبر بودم. هیچ ا ندیدمش. هیچ جوری صداشو نشنیدم. بهانه ای نداشتم واسه دیدنش. یعنی نمیخواسم برم خونشون. داشتم دق میکردم. همش صداش تو گوشم بود و چهرش جلو چشمم ولی میخاسم خودشو ببینم.

دست های غبارگرفته

انگار بچم بود و من بعد سال ها پیداش کرده بودم.محکم بهش چسبیده بودم و اشکام دونه دونه می ریخت روش.دستامو می کشیدم روی تاراش.تااون زمان فقط توی خواب لمسش کرده بودم.آروم بالبخند و اشک زمزمه می …

دست های غبارگرفته | بهمن ۱۳۹۲

انگار بچم بود و من بعد سال ها پیداش کرده بودم.محکم بهش چسبیده بودم و اشکام دونه دونه می ریخت روش.دستامو می کشیدم روی تاراش.تااون زمان فقط توی خواب لمسش کرده بودم.آروم بالبخند و اشک زمزمه می …

برچسب‌ها:, , , , , , , , , , , , , , , , ,